-
59/07/07- انهدام پل استراتژیک
پنجشنبه 5 اسفندماه سال 1389 18:31
عملیاتی استراتژیک برای نابودی اهدافی استراتژیک جنگ وارد هشتمین روز شده بود ودشمنان مردم ایران در رسیدن به اهدافشان توفیقی به دست نیاورده بودند. آنها که در این مدت متوجه اشتباه بزرگ خود شده بودند، شروع به بمباران هوایی مناطق مسکونی نموده و روزانه تعدادی از هموطنان عزیزمان را به شهادت می رساندند. نیروهای زمینی عراق با...
-
59/07/08- حمله به تأسیسات اتمی اوسیراک
پنجشنبه 5 اسفندماه سال 1389 18:28
انهدام تاسیسات اتمی دشمن یکی از مهم ترین این اهداف که عراق به شدت از آن جا محافظت می کرد و ادعا می کرد که سدی نفوذ ناپذیر می باشد، "تاسیسات اتمی اوسیراک" بود. که در یکی از مناطق دوردست کشور عراق بود بعثی ها حتی عنوان می کردند که این تاسیسات در آینده جنگ نقش عمده ای می تواند ایفا کند. با شروع جنگ تحمیلی از...
-
59/06/31- کرکوک در آتش
پنجشنبه 5 اسفندماه سال 1389 18:23
ضربه ی محکم در روز دوم جنگ دو روز از شروع جنگ تحمیلی می گذشت. در این مدت تیز پروزان نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران بارها مواضع دشمن را به سختی بمباران کرده بودند. عراق که تصور می کرد با بمباران روز اول جنگ، قدرت نیروی هوایی ایران را به میزان 70درصد کاهش داده است، با موجی مواجه شده بود که قابل مهار نبود. بجز حمله...
-
59/07/03- حمله به پایگاههای التقدم و تموز
پنجشنبه 5 اسفندماه سال 1389 18:21
ثبت یک حماسه تاریخ سوم مهر ماه 1359را نشان می داد. چهار روز از شروع جنگ تحمیلی می گذرد و از پایگاه های هوایی کشور روزانه بیش از 50 نوبت پروازعملیاتی به قصد حمله به پایگاه های هوایی، پالایشگاه ها، مخازن سوخت و تاسیسات زیربنایی دشمن انجام می شود. در کنار این پروازها، در این چهار روز جنگنده های رهگیر اف 14 نیروی هوایی...
-
عملیات البرز 30/6/59
پنجشنبه 5 اسفندماه سال 1389 18:16
نبرد البرز( کمان 99) پیروزی انقلاب اسلامی، تحولات بسیار مهمی را در منطقه رقم زد. از یکسو بسیاری از هم پیمانان رژیم شاهنشاهی که منافع خود را در گرو ادامه حیات حکومت پهلوی میدیدند، روی کار آمدن نظام جمهوری اسلامی را خطرناک تشخیص دادند و از سویی دیگر آرمانخواهی انقلابیون ایران و گسترش افکار و ایدههای انقلابی در سطح...
-
انهدام مخازن سوخت اردبیل ۳۱/۰۶/۵۹
پنجشنبه 5 اسفندماه سال 1389 18:14
دولت بعثی در شوک عراق هنوز هم در شوک حمله روز گذشته است. اکثر پایگاه های هوایی مهم عراق بمباران شد و دشمن در سردرگمی کامل بسر می برد. آنها که حتی تصور چنین پاسخی را از تیزپروزان نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران نداشتند، هیچ گونه حرکتی نمی توانستند انجام دهند. هواپیماهای آنان نیز در پی حمله 140 فروندی نیروی هوایی...
-
عملیات آلفارد ۲۹/۰۶/۵۹
پنجشنبه 5 اسفندماه سال 1389 18:10
اولین پاسخ هوایی ایران تنها دو ساعت بعد از حمله دشمن با پیروزی انقلاب اسلامی ایران، صدام حسین دیکتاتورعراق با این تصور که با رفتن شاه ایران جای او را در خلیج فارس پر می کند و نقش ژاندارمی خلیج فارس ورهبری اعراب را بازی می کند، از همان روزهای اول پیروزی انقلاب چندین بار دست به تحرکات مرزی زد تا بهانه و انگیزه لازم را...
-
جدول موضوعی عملیاتها به همراه تاریخ و منطقه عملیاتی
پنجشنبه 5 اسفندماه سال 1389 17:18
جدول موضوعی عملیاتها به همراه تاریخ و منطقه عملیاتی جبهه جنوب، موقعیت : غرب دزفول ----- تاریخ : 23/7/1359 عملیات پل نادری جبهه جنوب، موقعیت : شرق سوسنگرد ------ تاریخ : 26/8/1359 عملیات سوسنگرد جبهه جنوب، موقعیت : جنوب کرخه کور، هویزه --- تاریخ : 15 تا 18/10/1359 عملیات نصر جبهه غرب، موقعیت : غرب صالح آباد -- تاریخ :...
-
نامه ای به یک شهید
چهارشنبه 4 اسفندماه سال 1389 17:33
بسم رب الشهدا و الصدیقین ای شهید! تو رفتی و ماندگان را با کوله باری از مسئولیت ها تنها گذاشتی. شاید روزی که روز وصل تو به خداوند بود، با خودت این فکر را کردی که من می روم تا بعد از من باشند کسانی که را هم را ادامه دهند. باشند کسانی که خون سرخم را که برای سربلندی و افتخار ملتم دادم، پایمال نکنند. اما ای شهید! حال کجایی...
-
نامه ای به دایی عزیزم شهید نعمت الله مؤیدی
سهشنبه 3 اسفندماه سال 1389 19:07
سلام بر تو دایی عزیزتر ازجانم سلام بر تو که جان گرامی ات را در راه خدا و عشق به دین و وطن ، بی درنگ فدا نمودی . درود بر تو که دل از همه رنگهای دنیایی بگسستی و سوار بر اسب راهوار هدایت در جاده ی نور به سوی معبود شتافتی بدون آنکه لحظه ای تردید به دل راه دهی . ستاره ای شدی در آسمان و درخشیدی ، و راهنمائی برای شبگردان گم...
-
جان دادن در آغوش امام حسین(ع)
سهشنبه 3 اسفندماه سال 1389 18:53
جان دادن در آغوش امام حسین(ع) پست نگهبانیش افتاده بود نیمه شب. سر پست نشسته بود رو به قبله و اطرافش رو می پائید. داشت با خودش زمزمه می کرد. نفر بعدی که رفت پست رو تحویل بگیره دید مهدی با صورت افتاده رو زمین. خیال کرد رفته سجده ، هرچی صداش زد صدایی نشنید. اومد بلندش کنه ؛ دید تیر خورده توی پیشونیش و شهید شده . فکر...
-
شفای عباس به دست عباس
سهشنبه 3 اسفندماه سال 1389 18:46
اردیبهشت ماه سال 1342 عباس هنوز نوزادی چند ماهه بود که به بیماری سختی مبتلا شد. پس از مراجعه به چند دکتر او را در بیمارستان بستری کردیم. حالش طوری بود که اصلاً به هوش نبود ، تنها یک لحظه هنگامی که پدرش بالای سرش بود چشمانش را باز کرده و دوباره از هوش رفت که بسیار ناراحت شده، سروصدا کردم! آخر او با بچه های دیگرم فرق...
-
شهیدی که همه را کلافه کرده بود!
سهشنبه 3 اسفندماه سال 1389 18:43
بعضى وقت ها مى شد که انسان را به بازى مى گرفتند. همه را به بازى مى گرفتند و چه بسا آن زیر زیرها، کلى مى خندیدند. ولى خب ما هم از رو نمى رفتیم. از قدیم گفته اند: «گر گدا کاهل بُوَد، تقصیر صاحب خانه چیست؟» راست هم گفته اند. اگر قرار بود سماجت و همت قوى بچه ها نباشد، که همان اوایل باید کار را تعطیل مى کردیم. آنها که به...
-
این سرزمین طلایی گوشه ای از حرم آقا ابوالفضل (ع)است
سهشنبه 3 اسفندماه سال 1389 18:42
ایام عید بود. دقیقاً یادم نیست چه سالی، ولی آن شب مصادف شده بود با شب ولادت آقا امام رضا(ع). در سنگر بچههای 31 عاشورا مراسم جشنی برپا شد. آخر مراسم، نوبت من شد که بخوانم. نمیدانم چرا، اما دلم دامنگیر آقا قمر بنیهاشم شد. توسلی پیدا کردیم به جانب آقا. عرض کردم: ارباب! شما مزه شرمندگی رو چشیدهاید نگذارید ما شرمنده...
-
مین هایى که نمى دیدم !
سهشنبه 3 اسفندماه سال 1389 18:41
به لطف خدا، در عملیات کربلاى پنج شلمچه، ترکش در سمت چپ جمجمه ام میهمان شد که از همان زمان کنترل عصب سمت چپ جمجمه ام و بخصوص چشمم از دستم رفت و دیگر چشم چپم جایى را نمى بیند. همین مسئله باعث مى شد تا گاهى در باز کردن معبر، بعضى مین هاى سمت چپ را نبینم و جا بگذارم. البته بچه ها دیگر متوجه این قضیه شده بودند و وقتى وارد...
-
مادر چگونه فرزندش را شناخت!
سهشنبه 3 اسفندماه سال 1389 18:40
پیکر یکی از شهدا به نام احمدزاده را که براساس شواهد دوستانش پیدا کرده بودیم و هیچ پلاکی و مدرکی نداشت تحویل خانوادهاش دادیم. مادر او با دیدن چند تکه استخوان، مات و مبهوت فقط میگفت: این بچه من نیست حق هم داشت او درهمان لحظات تکه پارههای لباس شهید را میجست که ناگهان چیزی توجهاش را جلب کرد. دستانش را میان...
-
وقتى او نخواهد
سهشنبه 3 اسفندماه سال 1389 18:38
در ارتفاع 112 فکه، داشتیم میدان منى را پاکسازى مى کردیم تا داخل آن میدان را بگردیم که اگر شهیدى هست در بیاوریم. داشتم مین ها را از محلى که قرار بود بگردیم جمع مى کردم. هر پنج - شش تا مینى که بر مى داشتیم، مى بردیم یک کنارى مى چیدیم; چون مین ها حساس شده بودند و این هم به خاطر مدت حدود ده - یازده سالى بود که از کار...
-
نمى دانم چرا باید اینجا را کند...
سهشنبه 3 اسفندماه سال 1389 18:37
در آن اطراف پنجاه شهید پیدا کرده بودیم. فکر مى کردیم که دیگر چیزى نباشد. دوروبر را هم که کندیم، دیگر به چیزى بر نخوردیم و این نشان دهنده این بود که دشمن پیکر شهدا را در یک جا جمع کرده و چه بسا دوربین هاى وحشت زدگان صدامى استفاده تبلیغاتى نیز از این صحنه ها برده باشند. اطراف ارتفاع 112 بود و در گوشه اى یک کامیون ایفاى...
-
بعد از جنگ حواسمان پرت شد انگار!
سهشنبه 3 اسفندماه سال 1389 18:33
بعد از جنگ حواسمان پرت شد انگار! امام که پرکشید بعضی ها نفس راحتی کشیدند انگار یا نه شاید هم حواسمان پرت شد انگار! نفاق جرات کرد نقاب کنار بزند یا نه حواسمان پرت شد انگار! ما هم که نسل سومی بودیم یا نه کارتون ها حواسمان را پرت کرد انگار! نه غربی نه شرقی را یادمان رفت یا خواستیم به غربی ها بگوییم از شما کمتر نیستیم...
-
اگر در جستجوی موعود هستی و چشم به راه او...
سهشنبه 3 اسفندماه سال 1389 18:30
سید شهیدان اهل قلم مرتضی آوینی: اگر در جستجوی موعود هستی و چشم به راه او، برادر! او را در میان سربازهایش، بر فراز این ارتفاعات و در دل این سنگرها بجوی... چیست آنچه این بنده ی خوب خدا را از روستای سرک، به ارتفاعات قلاویزان کشیده است؟ انتظار... انتظار موعود (منبع: عهد جانان ) هفتهی دفاع مقدس بر تمام سرافرازان آن دوران...
-
چرا می خواهند ایمان خدا و رهبری ولایت فقیه و اتحادمان رابگیرند
سهشنبه 3 اسفندماه سال 1389 18:29
یک روز ، یه ترک ، یه کرد، یه لر ، یه فارس، یه عرب ، یه بلوچ ، یه ترکمن و ... و یه شمالی یه جنوبی یه شرقی یه غربی، یه شهری یه روستایی و یه شیعه یه سنی حتی اقلیت های مذهبی و زن و مرد و کودک و پیر و جوان .... یک روز تمام ایران یکپارچه شد یک روز تمام ایران یکپارچه شد و زیر سایه ی یک رهبر الهی حتی از بذل جان دریغ نکرد،...
-
خدای خرمشهر امروز هم هست
سهشنبه 3 اسفندماه سال 1389 18:27
خرمشهر را خدا آزاد کرد خدایی که تمام وعده هایش صدق است خرمشهر را خدا آزاد کرد خدایی که اگر دل به او بسپاری و کاسه ی سرت را ، می بینی که از ابابیل گرفته تا شنهای طبس تا خوفی که در دل دشمنان می افکند تا اشک های مادر شهید تا فریادهای تک تک مان در نه دی و در تمام بیست و دو بهمن ها سرباز دارد جنگ نرم و فتنه اگرچه از جنگ...
-
پاره تنت کجاست؟
سهشنبه 3 اسفندماه سال 1389 18:26
پاره تنت کجاست؟ پاره تنت کجاست؟ اصلا بگو در دنیا برای پایت- که از دنیا رفته - فاتحه می خوانی یا از بهشت پایت - که خدا پسندیده اش- برای تو فاتحه می خواند؟ گفتی: خوشا به حال آنان که با سر رفتند خوشا به حال آنان که با شهادت رفتند دعایم همیشه این است کاری نکنم سر از غیر از بهشت درآورم
-
فکه یامکه؟
سهشنبه 3 اسفندماه سال 1389 18:23
نم باران پاییزی آذرماه،زمین گسترده و خلوت پادگان دوکوهه را شسته بود.رایحه دلپذیراز علف های سبز کنار زمین صبحگاه به مشام می رسید. بعد از فکه به دوکوهه آمده بود تا بعضی وسایل مورد نیاز را به جلو ببرد.پیاده در اطراف زمین صبحگاه قدم میزد و در حالی که ایام خوش جنگ و صبحگاه های عظیم لشگر را در ذهن می گذراند،با خود نجوا...
-
چند اس ام اس یا شعر کوتاه درباره دفاع مقدس
سهشنبه 3 اسفندماه سال 1389 18:21
برق نگه تر تو می گفت حسین دل در تب دلبر تو می گفت حسین آن دم که سرت از بدنت دور افتاد هر قطره ز حنجر تو می گفت حسین در سجده ز اشک خاک را گل کردی گل را تو ز نور خود، همه دل کردی آن ترکش بی رحم چه در گوش تو گفت کان سان تو ز عشق رقص بسمل کردی در حسرت آسمان و بالم می سوخت با یاد تو بودم و خیالم می سوخت من خسته میان خاک ها...
-
یادداشتی برای مرتضی آوینی
سهشنبه 3 اسفندماه سال 1389 18:17
مرتضی یعنی پسندیده، خوشنود، برگزیده گمنام ترین و غریب ترین و بهترین شهدایی که من می شناسم نامشان مرتضی بوده از اولیشان که امام العارفین و امیرالمومنین بود و هنوز کسی نمی تواند ادعا کند او را آنچنان که بود می شناسد تا شهید مطهری که اگر کتابهایش نبود، نمی دانم مقصد قدم هایم کدام بیراهه می شد تا شهید گمنام شهید مرتضی...
-
دل نوشته های عاشقی
سهشنبه 3 اسفندماه سال 1389 17:56
بسم الله الرحمن الرحیم انسان در صحنه ی عمل است که به درجه ایمان و ایقان خود پی میبرد.شاید کمی ثقیل به نظر برسد، ولی واقعیت این است که ما بیش از حد تصور به «خود گول زنی» مشغولیم! و به خود قبولانده ایم که وظیفه مکتبی مان را تنها با خواندن قرآن و نهج البلاغه و چند کتابی ازین و آن و رفتن به این انجمن اسلامی و آن دیگری،...