-
محمد هنوز بازنگشته!!!
شنبه 9 دیماه سال 1391 17:42
ظهر روز 31 شهریور 59 بود؛ همسرم به خانه آمده بود تا غذا بخوریم؛ برای ناهار کلم پلو درست کرده بودم؛ با توجه به حمله هواپیماهای بعث عراق، صدای انفجار در فضا پیچید. محمد به سرعت آماده شد تا برود؛ متوجه شدم که برای چه میرود؛ در منزل را بستم؛ به او التماس کردم؛ به پاهایش افتادم که نرود؛ اما محمد گفت: «من برای دفاع از...
-
وصیتنامه سردار شهید حاج حسین خرازی
پنجشنبه 5 مردادماه سال 1391 12:07
سخن و وصیتنامه شهید سردار بزرگ اسلام شهید حاج حسین خرازی خطاب به فرماندهان و رزمندگان اسلام: ما لشگر امام حسینیم، حسین وار هم باید بجنگیم، اگر بخواهیم قبر شش گوشه امام حسین (ع) را درآغوش بگیریم کلامی و دعایی جز این نباید داشته باشیم: «اللهم اجعل محیای محیا محمد و آل محمد و مماتی ممات محمد و آل محمد.» اگر در پیروزیها...
-
جملات زیبا شهید آوینی
سهشنبه 27 تیرماه سال 1391 22:55
سید شهیدان اهل قلم سید مرتضی آوینی 1*حرم عشق کربلا ست و چگونه در بند خاک بماند آنکه پرواز آموختهاست و راه کربلا میشناسد و چگونه از جان نگذرد آنکس که میداند جان بهای دیدار است. 2*گردش خون در رگهای زندگی شیرین است، اما ریختن آن در پای محبوب شیرین تر است؛ و نگو شیرین تر، بگو بسیار بسیار شیرین تر. 3*در ملکوت اعلا جز...
-
سلام مرا به حضرت زهرا برسان
سهشنبه 27 تیرماه سال 1391 22:52
حس عجیبی داشت، انگار می دونست این دفعه برگشتنی نیست ! اضطراب داشت که چه جوری با مادر خداحافظی کنه ... با خودش می گفت: «یعنی الان چی می خواد بگه، من که طاقت ندارم بشنوم ...» فکر می کرد الان قراره بشنوه که پسرم زود برگرد! من رو تنها نذار و زود به زود بهم زنگ بزن و ... بالاخره دلش رو زد به دریا و رفت جلو، دست مادر رو...
-
نامه ای به یک شهید
پنجشنبه 22 تیرماه سال 1391 15:27
بسم رب الشهدا و الصدیقین ای شهید! تو رفتی و ماندگان را با کوله باری از مسئولیت ها تنها گذاشتی. شاید روزی که روز وصل تو به خداوند بود، با خودت این فکر را کردی که من می روم تا بعد از من باشند کسانی که را هم را ادامه دهند. باشند کسانی که خون سرخم را که برای سربلندی و افتخار ملتم دادم، پایمال نکنند. اما ای شهید! حال کجایی...
-
خطبه حضرت زهرا سلام الله علیها بعد از غصب فدک
پنجشنبه 22 تیرماه سال 1391 15:18
روایت شده: هنگامى که ابوبکر و عمر تصمیم گرفتند فدک را از حضرت فاطمه علیهاالسلام بگیرند و این خبر به ایشان رسید، چادر بر سر نهاد، و با گروهى از زنان فامیل و خدمتکاران خود بسوى مسجد روانه شد، در حالیکه چادرش به زمین کشیده مىشد، و راه رفتن او همانند راه رفتن پیامبر خدا بود، بر ابوبکر که در میان عدهاى از مهاجرین و انصار...
-
شهید گمنام سلام ...
پنجشنبه 22 تیرماه سال 1391 15:10
عجب شوری ست اینجا ... شهید آوردند اما مادرش کیست !؟ شهید آوردند اما خواهرش کیست !؟ کدام پدر چشم انتظار استخوان فرزندش است!؟ گل پرپری که امروز سوار بر دست شهر آمد استخوان کدام برادری بود که بی صدا آمد!؟ چه بی صدا سکوت شهر با فریاد کجائید ای شهیدان خدایی بلا جویان دشت کربلایی ... می شکند! همه برای این آمدند که سردار...
-
گزیـده ی دست نوشتـه های شهیـدِ دانشمند، دکتـر مصطفـی چمـران
پنجشنبه 22 تیرماه سال 1391 15:07
همیشه آنجا بـودم که رنج بود، درد بـود، کار و مسئولیت و مشکل بود. هرکجا خطر بود حاضر بودم. در میان تظاهرات سخت، در برابر رگبار گلوله ها، در برابر تانک ها، در برابر خطرناک ترین مسئولیت ها، همیشه به استقبال خطر می رفتم و خود را در معرض خطر قرار می دادم تا دوستانم را نجات بخشم. از جشن و شادی گریـزان بـودم. خوش داشتم که...
-
خاطره ای از یکی از نیروهای دشمن
پنجشنبه 22 تیرماه سال 1391 15:05
ماموریت ناشناخته درآن روزها من به تازگی از دانشکده فارغ التحصیل شده و شغل دبیری را انتخاب کرده بودم . جنگ تازه شروع شده بود و من در استان سلیمانیه در رشته تاریخ و جغرافیا تدریس می کردم . من برای سه سال از خدمت وظیفه معاف شده و در آغاز جنگ تنها یک سال از این مهلت سپری شده بود . در آن روزها 28 ساله بودم ، همچنین مدتی...
-
شهید! در گمنامی هردو مشترکیم ..تو پلاکت را گم کرده ای و من هویتم
پنجشنبه 22 تیرماه سال 1391 15:04
Normal 0 false false false EN-US X-NONE TH Normal 0 false false false false EN-US X-NONE TH بسم رب الشهداء والصدیقین حمد و سپاس خدای بی نیاز و منان را سزاست که توفیق عهد و پیمان با خون سالار شهیدان و همزیستی و همبستگی با شهداء انقلاب اسلامی و هشت سال دفاع مقدس را به ما عطا فرمود. شهید! وقتی به فکر فرو میروم، میبینم...
-
ناگفتههایی از پروژه «سعدون» در جنگ تحمیلی
پنجشنبه 22 تیرماه سال 1391 14:53
بر اساس اسناد منتشر شده از شکلگیری نیروی هوایی عراق به ویژه در دوران صدام و فعالیت آن در جنگ علیه ایران، برای نخستین بار فاش شد که تجهیز نیروی هوایی عراق در سه سال منتهی به پایان جنگ تحمیلی علیه ایران و حمله گسترده این نیرو به تأسیسات نفتی، اقتصادی و نظامی ایران به ویژه در خلیجفارس و مرزهای جنوبی جنگ، با این هدف...
-
خواب شهدا توسط امام خمینی(ره)
پنجشنبه 22 تیرماه سال 1391 14:51
ساجد: سال ۶۳ بود، رفت پیش امام. عکس اش را به امام داد و گفت: اگر میشه محض تبرک یه جمله بنویسید تا از شما پیر جماران یادگار داشته باشم. امام گوشه عکس نوشتند : ( خداوند این شهید مسعود را رحمت فرماید ، روح الله الموسوی الخمینی ) حیرت زده مانده بودیم که چه سری در کار است!؟ و اکنون پس از سال ها از این سر مرید و مراد با خبر...
-
آرزوی آغوشِ برادر تا قیامت بر دلم می ماند
پنجشنبه 22 تیرماه سال 1391 14:49
در آخرین وداع، کنار نخلستان های اروندکنار قبل از عملیات والفجر۸، بر حاج اکبر خنکدار و برادرش سردار شهید علی اصغر خنکدار (فرمانده گردان امام محمد باقر لشکر۲۵کربلا) چه گذشت؟! ساعت سه بعدازظهر بود که متوجه شدیم قرار است امشب عملیات (والفجر8) شروع شود. بچه های غواص لشکرخط شکن25کربلا، در منطقه اروندکنار در نقاط مختلف مستقر...
-
افتخار من داشتن 6 فرزند شهید وجانباز است
پنجشنبه 22 تیرماه سال 1391 14:48
آنها 6 برادر بهنامهای حسین، حسن، علی، رضا، احمد و محمود بودند که با دسترنج حلال شاطر مظفر (پدر) بزرگ شدند که بهدرستی میتوان تاثیر لقمهحلال را در نسلهای آینده خانواده مظفر مشاهده کرد. پس از پیروزی انقلاب و آغاز جنگ هر 6برادر باز هم در رکاب رهبر انقلاب با وضو وارد جبههها شدند تا باز هم ولایتپذیری و عشق به...
-
سال نو مبارک
سهشنبه 1 فروردینماه سال 1391 10:29
شروع سال جدید و نوروز باستانی سال 1391 رو به تمام ایرانیان در سراسر جهان و بازدیدکنندگان تبریک عرض می کنیم. امیدواریم که سالی سرشار از شادی و سلامتی رو به همراه افتخارات فراوان پیش رو داشته باشید. انشالله که به تمام آرزوهای کوچک و بزرگتان در این سال برسید. امیدواریم در سال جدید، باز همچنان در "و ب لاگ شهید نعمت...
-
دلنوشته مادری برای فرزند مفقودش
یکشنبه 11 دیماه سال 1390 11:23
گم کردهام! عزیزم را؛ امیدم را؛ آرامش زندگیام را؛ بهدنبالش میگردم نه برای بازگشت به خانه، نه برای زندگی دوباره در محبس کاشانه، نه میخواهم بیاید، میخواهم بیاید تا دوباره آهنگ عاشقانه شهادت را در گوشش زمزمه کنم، میخواهم بیاید تا یکبار دیگر تسمه تفنگ را بر دوشش افکنم. میخواهم بیاید تا کولهبارش را از هدایای...
-
خاطره ای از سردار رشید اسلام،شهید محمد جهان آرا
یکشنبه 11 دیماه سال 1390 11:20
یک روز نشسته بودیم، دیدیم خانه روی سرمان خراب شد. پشت خانه را گودبرداری کرده بودند و سقف ریخت روی سر بچههایم. رفتیم بیمارستان، وقتی برگشتیم دیدیم دزد تمام وسایلی که تهیه کرده بودیم را برده. توپ های چادر مشکی مرغوب میان خانه هدایتالله قل میخورد و تا نزدیک پایم روی مبل های نیم دار اطاق نشیمن مرد ولو میشود. هدایت...
-
دیگر شفاء نمی خواهم،جانباز شهید سید عنایت اله ناصری
یکشنبه 11 دیماه سال 1390 11:06
دیگر شفاء نمی خواهم فقط طلب آمرزش... شهید سید عنایت اله ناصری تاریخ تولد:۱۳۴۴ بهبهان تاریخ مجروحیت:۲۰/۱۰/۶۵ عملیات کربلای ۵ جاده شهید صفوی نوع مجروحیت:شیمیایی(گاز خردل) جانباز 70درصد تاریخ استخدام در آموزش و پرورش:۱/۷/۱۳۶۸ تاریخ شهادت:۲۹/۷/۱۳۸۸بیمارستان بقیة الله تهران روزهای آخر سرفه هایش تمامی نداشت و هر روز دشوارتر...
-
عاشق که شدی!
یکشنبه 11 دیماه سال 1390 11:03
دانشجوی شهید مهدی شاهدی ولادت:۱۲/۸/۱۳۴۶بهبهان شهادت:۱۶/۱۰/۱۳۶۵فاو روزهای آخر،چند روز قبل از شهادتش مدام این یه بیت شعر رو با خودش زمزمه می کرد: عاشق که شدی تیر به سر باید خورد زهری است که مانند عسل باید خورد هیچ کدام از بچه ها نمی دونستن که منظورمهدی از خواندن این یه بیت شهر چیه؟! گذشت تا اینکه خبر شهادتش بین بچه ها...
-
پیکر سالم شهید محمدرضا شفیعی ، ۱۶ سال بعد از شهادت
یکشنبه 11 دیماه سال 1390 11:01
به ما اطلاع دادند که محمدرضا در اردوگاه موصل ، بعد از ده روز اسارت به شهادت می رسد و جنازه او را در قبرستان الکخ ما بین دو شهر سامرا وکاظمین دفن کرده اند... سال ۸۱ یک روز اخبار اعلام کرد ۵۷۰ شهید را به میهن اسلامی باز گردانده اند... زنگ درب خانه به صدا در آمد: به شما نوید می دهم پیکر محمدرضایتان را بعد از 16 سال آورده...
-
سردار شهید صدرالله فنی
یکشنبه 11 دیماه سال 1390 10:58
همراه با بچه های لشکر 31 عاشورا جهت انجام مأموریتی به سردشت رفته بودیم وقتی در قرارگاه حضور پیدا کردم شنیدم صدراله فنی نیز در آنجا حضور دارد. پرسان پرسان محل استقرارش را پیدا کردم و شب بود که خدمت این سردار عزیز رسیدم. بعد از احوالپرسی با هم شام را صرف نمودیم. آخرهای شب بود که می خواستم جهت استراحت آماده شوم که صدراله...
-
ماجرایی خواندنی از پیدا شدن یک شهیددر تفحص
یکشنبه 4 دیماه سال 1390 09:30
آن روز صبح، کسى که زیارت عاشورا مىخواند، توسلى پیدا کرد به امام رضا(ع). مىخواند و همه زار زار گریه مىکردیم. در میان مداحى، از امام رضا طلب کرد که دست ما را خالى برنگرداند، ما که در این دنیا همه خواسته و خواهشمان فقط بازگردانیدن این شهدا به آغوش خانوادههایشان است. اوایل سال 72 بود و گرماى فکه. در منطقه عملیاتى...
-
بسیجی شهید «عبدالله فلاحی»
یکشنبه 4 دیماه سال 1390 09:27
« وصیت ما این است:«دفاع از اسلام تا آخرین لحظه؛ دفاع از انقلاب تا آخرین قطره خون؛ اطاعت از امام امت، کامل و صددرصد؛ و پشتیبانی از حزب الله.» (بسیجی شهید «عبدالله فلاحی»)
-
امشب نوبت کیست؟(سردار شهید «سید حسین علم الهدی»)
یکشنبه 4 دیماه سال 1390 09:26
امشب نوبت کیست؟ «روزها صدای رگبار و خمپاره، گوش ها را کر می کند و شب ها سکوت، صدای تک تیرها، صدای حرکت آب... و ناگهان سکوت شب با فریاد «الله اکبر» برادران شبیخون شکسته می شود و تیراندازی شروع می شود. خدایا امشب کدام یک از بچه ها زخمی و کدام یک شهید می شوند و چند تن از دژخیمان را به جزای خود رسانده اند. همه اش دلهره،...
-
بسیجی شهید«اسماعیل شیرازی»
یکشنبه 4 دیماه سال 1390 09:26
آرزوی دیرینه « خواهرم! بعد از مدتها انتظار به آرزوی دیرینه خودم یعنی همان مرگ در راه خدا رسیدم. ولی چه زیباست، چه عشقی دارد. زندگی در این دنیا برایم نه اهمیت دارد و نه لذت، بلکه شوق وصال به حق برایم معنی دارد و در راهش لذت ظاهر فریب دنیا را چه زیبا می توان زیر پا گذاشت. بعد از این مقدمه، شفاعت تک تک شما را برگردنم می...
-
شهید«عباس کیانیان»
یکشنبه 4 دیماه سال 1390 09:24
پیکری غرقه به خون را خواهانم «خداوندا! رضای تو را جویایم و هرگونه که خواهی خواهم خواست. حال اگر پایم قطع شود، دستم قطع شود، نخاعم قطع شود، فقط پیکری غرقه به خون را خواهانم؛ آن طور خون از من برود که گناه کرده ام. البته می دانم این قدر خون در بدنم نیست، ولی دوست دارم تمام اعضاء و جوارح گنهکارم شستشو یابند و پاک پیش تو...
-
پاسدار شهیدمحمد جواد درولی
یکشنبه 4 دیماه سال 1390 09:24
دوست دارم حتی مویی از بدنم باقی نماند « دوست دارم آن قدر در بین برادران بسیج باشم تا روزی که اجل من فرا رسد. خدایا دوست ندارم دیگر حتی لحظه ای در دنیا باشم. تو را به خون ریخته شده محبانت در صحرای کربلا، خون ناقابلم را در راهت بر زمین ریز! خدایا راضی ام به رضایت، ولی دوست دارم و امیدوارم هر لحظه که نوبتم باشد، حتی مویی...
-
سردار شهید«سید حسین علم الهدی»
یکشنبه 4 دیماه سال 1390 09:23
آشنایی با قرآن «درون سنگر با خود سخن می گویم. راستی چه خوب، از این فرصت استفاده کنم و با قرآن آشنا شوم. آیات خدا را بخوانم و بعد حفظ کنم و سپس زمزمه کنم و بعد سرود کنم و بعد شعار زندگی کنم، باشد تا این دل پرهیجان و پرتپش را آرامش دهد. بعد با آن برای خود توشه بسازم و توشه را راهی سفرم گردانم. در انتظار شهادت بمانم و...
-
شهید« سید مرتضی آوینی»
یکشنبه 4 دیماه سال 1390 09:22
این خمودی از چیست؟ «مردمان، مسافر کاروان مرگند، اما خود نمی دانند. مرگ، کاروان دار سفر زندگی است. کجاوه ثابت می نماید! دل شهرنشینان، پرستویی در قفس است، پرستو را با گرما عهدی است که هر بهار تازه می شود. وطن پرستو بهار است و اگر بهار، مهاجر است از پرستو مخواه که بماند. اما وطن مألوف پرستوی دل، فراسوی گرما و سرما و شمال...
-
(طلبه و پاسدار شهید«محمدرضا احمدی زمانی»)
یکشنبه 4 دیماه سال 1390 09:22
خدایا! یک عمر به نفسم ظلم کردم « تصمیم گرفته بودم اگر بتوانم ترخیصی بگیرم، چون خیالم از جانب شما ناراحت بود؛ ولی به خدا قسم تا به مسجد رسیدم و قرآن را باز کردم به ولله قسم آیه ای آمد که مضمونش این بود«آنهایی که به بهانه هایی جهاد را ترک می کنند، منافقند.» پس از شما می خواهم مدت کمی دیگر هم صبر کنید. مرگ و زندگی دست...