وب لاگ شهید نعمت الله مؤیدی

وب لاگ شهید نعمت الله مؤیدی

بسم رب الشهداء و الصدیقین
وب لاگ شهید نعمت الله مؤیدی

وب لاگ شهید نعمت الله مؤیدی

بسم رب الشهداء و الصدیقین

شهدا با خون نوشتند:حجاب

شهدا با خون نوشتند: حجاب

شهدا با خون نوشتند: حجاب
فارغ از دغدغه‌های فرهنگی حجاب و اینکه تاکنون چه قدم‌هایی برای ارتقای این فرهنگ دینی برداشته‌ایم، به سراغ شهدا و وصایای آن‌ها در این باره می‌رویم؛ آنان که حجاب را لباس رزم می‌دانستند.

به گزارش گروه حماسه و جهاد دفاع پرس، فارغ از دغدغه‌های فرهنگی حجاب و اینکه تاکنون چه قدم‌هایی برای ارتقای این فرهنگ دینی برداشته‌ایم، به سراغ شهدا و وصایای آن‌ها در این باره می‌رویم؛ آنان که حجاب را لباس رزم می‌دانستند.

«خواهران ما در حالى که چادر خود را محکم برگرفته‌‏اند و خود را هم چون فاطمه و زینب حفظ می ‏کنند... هدف‏دار در جامعه حاضرشده ‏اند.»

 (رییس جمهور شهید محمد على رجایى)

«اى خواهرم: قبل از هر چیز استعمار از سیاهى چادر تو می ‏ترسد تا سرخى خون من.»

(شهید محمد حسن جعفرزاده)

«خواهرم: حجاب تو مشت محکمى بر دهان منافقین و دشمنان اسلام مى زند.»

 (شهید بهرام یادگارى)

«مادرم... من با حجاب و عزت نفس و فداکارى شما رشد پیدا کردم.»

(شهید غلامرضا عسگرى)

«شما خواهرانم و مادرانم: حجاب شما جامعه را از فساد به سوى ‏معنویت و صفا می کشاند.»

 (شهید على رضائیان)

«از خواهران گرامى خواهشمندم که حجاب خود را حفظ کنند، زیرا که ‏حجاب خون‏بهاى شهیدان است.»

 (شهید على روحى نجفى)

«و تو اى خواهر دینى ‏ام: چادر سیاهى که تو را احاطه کرده است ازخون سرخ من کوبنده تر است.»

(شهید عبدالله محمودى)

«خواهر مسلمان: حجاب شما موجب حفظ نگاه برادران خواهد شد. برادرمسلمان: بى‏ اعتنایى شما و حفظ نگاه شما موجب حجاب خواهران خواهد شد.»

(شهید على اصغر پور فرح آبادى)

«به پهلوى شکسته فاطمه زهرا(س) قسمتان می دهم که، حجاب را، حجاب ‏را، حجاب را، رعایت کنید.».

(شهید حمید رستمى)

«از تمامى خواهرانم مى ‏خواهم که حجاب این لباس رزم را حافظ باشند.»

 (شهید سید محمد تقى میرغفوریان)

«خواهرم: از بى حجابى است اگر عمر گل کم است نهفته باش و همیشه گل باش.»

 (شهید حمید رضا نظام)

«حفظ حجاب هم چون جهاد در راه خداست»

 (شهید محمد کریم غفرانى)

«خواهرم: محجوب باش و باتقوا، که شمایید که دشمن را با چادرسیاهتان و تقوایتان مىکشید.»«حجاب تو سنگر تو است، تو از داخل حجاب دشمن را مى بینى و دشمن تو را نمی بیند.»

 (سردار شهید رحیم آنجفى)

«خواهران، شما در جامعه باید حجابتان را رعات کنید و از همه پدران خواهران می‌خواهم که فرزندانشان را حسین‌وار پرورش دهند.»

(شهید محمّد بی‌آبادی)

«شما خواهران حجاب خود را حفظ کنید که حجاب شما سلاح شماست.»

(شهید اسماعیل اسکندری)

چگونه از فکر گناه رها شوﻳﻢ...

امام  صادق(سلام الله علیه)  می فرماید: 

« شیطان توان وسوسه کردن بنده ای را ندارد، جز آن که او را از یاد خدا اعراض کند و فرمانش را سبک شمرد و به نافرمانی اش روی آورد و آگاهی خدا از اسرارش را فراموش کند.»

امام صادق (سلام الله علیه)فرمود:
« کسی که به فکر گناه افتاد، انجام ندهد، زیرا چه بسا بنده ای در حضور خدا مرتکب گناهی می شود و خدای بزرگ می فرماید: به عزت و جلالم قسم از این پس تو را نمی آمرزم.»(۱)

کسی که از خود غافل شود، شیطان از او غافل نیست. پس انسان باید حسابگر خویش باشد و از سرمایه خود به خوبی بهره برد.

امام صادق(سلام الله علیه) می فرماید: 

او را از یاد خدا اعراض کند و فرمانش را سبک شمرد و به نافرمانی اش روی آورد و آگاهی خدا از اسرارش را فراموش کند.» (۲)
و نیز فرمود:
« هرگاه شیطان وسوسه ات می کند تا از راه حق گمراهت کند و خدا را از یادت ببرد، پس از او به خدا پناه ببر{ و بر خدا توکل کن} که او به کمک حق بر باطل آید و مظلوم را یاری رساند؛ چرا که خود فرمود: شیطان بر مومنان و بر کسانی که بر خدا توکل کنند سلطه ای ندارد.«(۳)
به فرموده امیر مومنان (سلام الله علیه)« مطمئن ترین فرصت برای تهاجم شیطان زمانی است که کسی گرفتار وسوسه گناهی مانند عجب و خودپسندی و خودبسندی {و...} شده و مدح و تملق دیگران را درباره خود دوست بدارد{و از این حالت ها به خدا پناه نبرد} » (۴)
نکته: یاد خدا و پناهندگی به او بهترین راه کار رهایی از دام شیطان است؛ چون هیچ زمان و زمینی خالی از حضور خدا نیست، هیچ زبانی هم نباید ساکت و خاموش از یاد خدا باشد؛ زیرا نیاز بشر دائمی است و بهترین عامل رفع نیاز، یاد خدای بی نیازی است که همواره در صدد رفع حاجت نیازمندان است، از این رو اگر در زمان یا مکان یا با زبانی از این فرصت استفاده نشد، جز حسرت محصولی نخواهد داشت.(۵)
مصداق ذکر:
امام صادق (سلام الله علیه)می‌فرماید:
ذکر خدا، تنها گفتن «سبحان‌الله والحمدلله ولا اله الا الله والله اکبر» نیست، بلکه ذکر خدا، به این است، ‌هرگاه به چیزی فرمان دهد پیروی کنی و از چیزی نهی کند ترکش کنی.(۶)
همان طور که اصل ذکر در اسلام توصیه شده است، کیفیت آن نیز بیان شده است که ذاکر باید از ذکر مأثور از شارع مقدس بهره گیرد و هرگز به دنبال ذکر اختراعی نرود، چنان که سفارش بزرگان اهل معرفت نیز همین است. 
ذکر مأثور هر چند با زبان یا قلم باشد، عملی صالح است؛ ولی هرگز سید اعمال صالح نخواهد بود، بلکه ذکر قلبی ـ که بر همه اعضا اشراف دارد و ذاکر بودن رضای الهی، قبض و بسط، اخذ و اعطا و بطش و نشط ندارد ـ سیادت همه کارهای صالح حتی ذکر زبان یا قلم را عهده دار خواهد بود؛ یعنی در سیرت و روش خود انصاف و مواسات دارد و حیثیتی غیر از حیثیت دینی ندارد، پس ذکر آنها ذکر خداست.(۷)
امام صادق(سلام الله علیه)می‌فرماید:
کسی که زیاد به یاد خدا باشد، خدا او را در سایه بهشتش جای دهد.(۸)
نکته: کثرت ذکر خدا، دشمن او را دفع و منع می‌کند؛ زیرا ابلیس با همه سپاه و ستاد داخلی و خارجی خود در صدد وسوسه و نفوذ در حریم دل است که با ذکر مدام می‌توان او را رجم کرد و مانع نفوذ او شد، چنانکه از آسیب‌های او نیز رافع است؛ زیرا اگر در اثر سستی شخص، شیطان در او نفوذ کرد می‌توان اثر تلخ پدیده آمده را با کثرت ذکر رفع کرد، همچنین وسیله جذب است؛ زیرا جذب یاد خدا نسبت به بنده، مرهون یاد خدا بودن است.
 بنابراین باید دائما به یاد پروردگار بود، تا از این برکات فراوان بهره ‌مند شد. (۹) اگر چنین شد، خوف الهی سراسر وجودش را فراگیرد و دلش نرم و درونش آرام شود و اشک شوقش از دیده فرو ریزد.
هر که دریاهای اشکش حاصل است...گو بیا کو در خور این منزل است
وانکه او را دیده خون‌بار نیست...گو برو کو را بَرِ ما کار نیست (۱۰)



شهید محمدرضا حقیقی

زندگینامه :
بسیجی شهید محمد رضا حقیقی  بچه اهواز است.متولد 14 آذر 1344.او عضو پایگاه بسیج مسجد موسی بن جعفر بود.
زمانی که امام خمینی به نوکران پهلوی گفت:سربازان من هنوز در گهواره اند محمد رضا کمتر از دو سال سن داشت.
شب 21 بهمن 1364 یعنی در هفتمین سالگرد انقلاب اسلامی،محمد رضا در ترکیب گردان کربلای اهواز در عملیات والفجر 8  فاو شرکت داشت و درهمین عملیات در ساحل فاو به شهادت رسید.پیکر مطهرش پس از چند روز که در سرد خانه نگهداری شد به اهواز انتقال یافت و طی مراسمی با حضور خانواده و جمعی از مردم تشییع و دربهشت آباد اهواز به خاک سپرده شد.

جالب است بدانید که برادر او یعنی محمود رضا حقیقی متولد 1346 هم در عملیات کربلای 4 به شهادت رسید ولی فرقش با برادر خود این بود که 14 سال بر سر سفره حضرت فاطمه زهرا (صلوات الله علیها) نشست و بقایای پیکرش پس از تفحص،در کنار مزار برادرش در گلزار شهدای اهواز به خاک امانت داده شده تا در روزی دیگر،به یمن ظهور حجت حق (عج) از خاک برآیند و از سازندگان جهانی عاری از ظلم و پلیدی باشند.

نکته جالب آن زمان :
نکته عجیب و حیرت انگیزی که درباره ی این شهید زبانزد همگان است و برای نخستسن بار در مجله پیام انقلاب در سال 1365 منتشر و منعکس گردید لبخند زیبایی است که چند روز پس از شهادت به هنگام تدفین بر روی لبهای این شهید نقش بست.
در مراجعه به پدر و مادر شهید وجود فیلم 8 میلیمتری از لحظات تدفین شهید در سندیت این حادثه عجیب که نشان از اعجاز شهیدان دارد هیچ شک و تردیدی باقی نمی گذارد.
پدر شهید دراین باره می گوید:وقتی تلقین محمدرضا خوانده می شد،من ناباورانه شاهد آخرین لحظات وداع با فرزندم بودم،که ناگاه احساس کردم که لب های بسته شده ی محمدرضا که بر اثر دو سه روز بودن در سرد خانه به هم قفل شده بود،به تدریج که از هم باز شد و گونه های وی مانند یک فرد زنده گل انداخت و جمع شد وچشمهایش نیز بدون اینکه باز شود،به مانند فرد خوابیده ای می مانست که در حال دیدن خواب خوشی است و با منظره و یا حادثه ی خوشحال کننده ای روبرو شده است.
من با دیدن این صحنه غیر منتظره،بی اختیار فریاد زدم،الله اکبر،شهید دارد لبخند می زند،شهید دارد لبخند می زند.
پس از این فریاد بلند که بی اختیار دو سه با ر تکرار شد،برادری که دوربین فیلم برداری داشت و تا ان لحظه از مراسم فیلم می گرفت وقتی با این فریاد و هجوم جمعیت به بالای قبر مواجه گردید به هر زحمت که بود خودش را به قبر رسانید و دوربین را بالای دستش و بالای سر همه آن کسانی که برای دیدن آن اعجاز دور قبر حلقه زده بودند گرفت و شروع به فیلم برداری کرد و خوشبختانه توانست از این اعجاز با همه ی مشکلاتی که بود فیلم برداری کند و آن لحظه را ثبت نماید در کنار این فیلم برداری،عکس هایی هم از شهید محمدرضا حقیقی وجود دارد که حالات مختلف او را نشان می دهد.

جالب دیگری از زبان پدر شهید :
وقتی دفتر خاطرات و یادداشت های فرزند شهیدم را پس از شهادت مطالعه می کردم،متوجه شدم در صفحات مختلف،اشعاری را نوشته است.
در بین این اشعار یک بیت از خواجه حافظ شیراز ی بود که در مصرعی از آن آمده است:
وانگهم تا به لحد خرم و آزاد ببر.
که فرزندم ان را تغییر داده و نوشته است:
وانگهم تا به لحد خرم و دلشاد ببر.

خاطره ای از شهید از زبان یکی از دوستانش :
یکی از دوستان شهید میگوید که وقتی نماز جماعت تمام شد و همه رفتند محمدرضا سر گذاشت به سجده و مدتی همان جور ماند.
خشکش زده بود هرچه صبر کردند او سر از سجده بر نداشت یکی از بچه ها گفت:خیال کردیم مرده.
وقتی بلند شد صورتش غرق اشک بود از اشک او فرش مسجد خیس شده بود.
پیرمردی جلو آمد و پرسید:بابا.چیزی گم کرده ای؟
پاسخ شنید:نه.
پرسید چیزی می خواهی پدرت برایت نخریده؟
سری تکان داد که نه.
پرسید:پس چرا اینجور گریه می کنی؟
گفت:پدر جان.روی نیاز ما به خداست اگر من در سجده مرادم را نگیرم پس کی بگیرم؟